قطارها هم که یکی یکی، در تونل منتظر میماندند تا قطار جلویی ایستگاه را ترک کند و البته قطاری که در ایستگاه بود نمیتوانست حرکت کند؛ مسافرهای قطار، جلوی حرکت آن را گرفته بودند و درهای قطار بسته نمیشد.
من در آن ترافیک شنیدم که هرسال از اواخر بهمن تا پایان اسفند وضع همینطور است. یعنی در روزهای خرید عید.
ترافیک ترافیک ترافیک...
اینروزها تهران یک معنا دارد. صبح زود یا آخر شب، روی زمین یا زیر زمین، فرقی ندارد همهجا شلوغ است؛ راستی چه کسی میتواند روی کمشدن ترافیک تهران اثر بگذارد؟ آیا ما نقشی داریم؟
خب، زمان خیلی از رفتوآمدهایمان قابل تنظیم نیست. مثل ساعتی که باید به مدرسه برویم یا ساعتی که پدر و مادر باید سرکار بروند یا وقت دکتر و بیمارستان و... اما زمانی که برای رفتن به قصد خرید در نظر میگیریم تا حدودی قابل تنظیم است.
ساعتهای ابتدایی صبح و بعد از ظهر، زمان مناسبی برای خرید نیست. درست نیست که همزمان با حرکت کارمندها و دانشجویان که میخواهند سرکار بروند یا سرکلاس، ما هم برای خرید راه بیفتیم و همزمان با برگشت آنها از خرید برگردیم.
این را به هرکسی که میشناسید بگویید و به آنها کمک کنید که زمان را به درستی مدیریت کنند تا هم خودشان آسیب نبینند و هم، دیگر شهروندان که بر اساس نیاز و ضرورت از خانه بیرون میآیند. بعد با خیال راحت در ساعتی مطمئن و خلوت برای خرید بیرون بروید.
از ما چه میماند
چشمهایتان را ببندید. یک نیمهشب اسفندماه را تصور کنید؛ حالا خریدها تمام شده، مغازهها تعطیل شده و دست فروشها رفتهاند.
شما در این خیابان چه میبینید؟ چیزی که از حضور ما در خیابان باقی میماند، همینهاست.
همین ظرفهای یکبار مصرف، همین کاغذها و کیسه های پلاستیکی، همین پاکتهای آبمیوه و بطریهای نوشابه و... این، جای پای ما در خیابان است.
نگو از زباله صحبت نکن! ما هروقت، هر جای شهر حضور داشته باشیم، تمیزی و زیبایی شهر هم مطرح میشود و به دنبالش پای زباله هم به میان میآید. واقعاً این زبالهها از کجا میآیند؟ اینها نتیجهی حضور ما در خیابان نیستند؟
نگوییم که وقتی خیابان پر از زباله است این بطری نوشابهی من چه تأثیری دارد؟
همهچیز از من و تو شروع میشود بالأخره باید این رفتار را کنترل کرد. مگر نه؟
عکس: خبرگزاری مهر